پروپوزال رابطه آموزش هاي ضمن خدمت با يادگيري مادام العمر معلمان
معلم اساسي ترين عنصر در نظام آموزش و پرورش مي باشد كه نقش الگو، مربي و راهنماي دانش آموزان و هدايت كننده فرايند تعليم و تربيت را بر عهده دارد ميزان صلاحيت، كارآمدي، علاقه مندي، تسلط حرفه اي و مطلع بودن وي تعيين كننده فرآيند ياددهي-يادگيري است، |
دسته بندي | مديريت |
فرمت فايل | doc |
حجم فايل | 35 كيلو بايت |
تعداد صفحات فايل | 13 |
نيازمندي جامعه به دانش آموزان با سواد تر و ماهر تر براي افزايش سطح بهره وري و توانايي رقابت با ديگر كشورها ، باعث مي شود كه تصميم گيران جامعه به دنبال معلمان ماهر تر باشند تا با افزايش كارآيي آنان ، به اهداف خود برسند . جامعه امروز از فراهم نمودن اجباري آموزش به سمت تمركز بر كيفيت آموزش و پرورش حركت كرده و اصلاحات جديد برنامه درسي بر پرورش مهارت هاي فراگيران، يادگيري چگونه ياد گرفتن، توسعه برنامه درسي و استفاده از راهبردهاي متنوع تدريس تأكيد مي نمايند . چنين تغييراتي مستلزم تغيير نقش معلم است )لي وهمكاران،2003). نقش معلم از مخابره كننده اطلاعات، به ياريگر فراگيري، راهنما و هم درس با دانش آموز تغيير مي يابد .اين نقش جديد از اهميت مقام معلم نمي كاهد، بلكه مستلزم دانش و مهارت جديد است .
عصر حاضر با چالش هاي پيچيده و بسيار در جامعه، نحوه انجام كار، برقراري ارتباط با ديگران و نحوه يادگيري ما را تحت تأثير قرار داده است عامل اصلي و تازه در اين تغييرات افزايش نقش بنيادي اطلاعات و دانش است جامعه اطلاعاتي، جامعه دانش و جامعه يادگيري اصطلاحاتي براي معرفي اين دوره هستند . در پيوند بين جامعه و دانش، يادگيري عامل اصلي است. با وجود اهميت توليد و توزيع دانش، دانش در جريان انتقال، تاريخ انقضايي دارد كه برتوسعه حرفه اي و تمرين معلمي تأثيرگذار است . معلم اساسي ترين عنصر در نظام آموزش و پرورش مي باشد كه نقش الگو، مربي و راهنماي دانش آموزان و هدايت كننده فرايند تعليم و تربيت را بر عهده دارد. ميزان صلاحيت، كارآمدي، علاقه مندي، تسلط حرفه اي و مطلع بودن وي تعيين كننده فرآيند ياددهي-يادگيري است، لذا در هر نظام آموزشي توجه به معلمان و مجريان برنامه ها و طرحهاي آموزشي، بعنوان مهم ترين عامل موفقيت و يا شكست دهنده نوآوريهاي آموزشي مطرح مي باشد. (كاكوجويباري، 1382) .در زمان حاضر ، معلمان بايد دانش خود ، را در مورد تغييرات مداوم در فرايند ياددهي يادگيري دوباره خلق كنند (وايلانت،2007 ).