پروپوزال رابطهي بلوغ عاطفي و رضايت زناشويي در دبيران متأهل زن و مرد
بلوغ عاطفي نقش مهميدر پديدآيي، ساخت و تحول در رضايت زناشويي ايفا ميكند همچنين روابط عاطفي در فضاي دانشگاه ها به يكي از مسائل اجتناب ناپذير حوزه آموزش عالي كشور تبديل گشته است روابطي كه بدليل شرايط خاص حاكم بر آن معمولا داراي تبعات چند جانبه مي باشد كه ايجاب مي كند در پي يافتن علل و تبيين اين مشكل برآييم اما تا كنون هيچ مطالعهاي ساختار و سهم اين |
![]() |
دسته بندي | علوم انساني |
فرمت فايل | docx |
حجم فايل | 109 كيلو بايت |
تعداد صفحات فايل | 30 |
با شروع زندگي مشترك و ايجاد رابطه زناشويي، رضايت زناشويي به متغيري مهم در رابطه با كيفيت زندگي بدل ميشود. رضايت زناشويي يك متغير نگرشي است و بنابراين يك خاصيت فردي زن و شوهر محسوب مي شود.
رضايت زناشويي فرآيندي است كه در طول زندگي زوجين به وجود ميآيد و لازمهي آن انطباق سليقهها، شناخت ويژگيهاي شخصيتي،ايجاد قواعد رفتاري و شكلگيري الگوهاي مراودهاي است.( خدابخش احمدي و همكاران،1384).
بدين ترتيب ميتوان گفت: زوجينِ داراي رضامندي، در حيطههاي گوناگون زندگي با همديگر توافق دارند.اين چنين زن و شوهرهايي از نوع و سطح روابط عاطفيشان راضي هستند،پايبنديهاي مذهبي مشتركي دارند، وقت و مسائل مالي خودشان را به خوبي برنامهريزي ومديريت ميكنند، در مسائلي كه اختلاف نظر دارند، مصلحت زندگي و خانواده را بر مصلحت خود ترجيح داده، از انعطافپذيري بالايي برخوردارند، از نوع و كيفيت گذران اوقات فراغت و رفتوآمد با اقوام و دوستان رضايت دارند و در نهايت، در تعداد و نوع تربيت فرزندان با هم اشتراك نظر دارند. اهميت كيفيت زندگيزناشويي يا همان رضامندي و نارضامندي زناشويي، در تأثير آن بر سلامت رواني و جسماني پديدار ميشود. مطالعات نشان داده است كه رضامندي و يا نارضامندي زناشويي، بر بسياري از ابعاد زندگي فردي و اجتماعي تأثير ميگذارد، براي مثال، نتايج مطالعات در محدوده تأثير جسماني نشان داد، افراد متأهل كه زندگيشان پايدار بوده و استحكام بيشتري داشته، عموماً عمر طولاني دارند، از نظر جسماني سالمترند، شاد هستند و بيشتر احتمال دارد كه از سرطان نجات يابند. ( خدابخش احمدي و همكاران،1384).افراد متأهل ي كه زندگيشان پايدار بوده و استحكام بيشتري داشته و از رضامندي زناشويي بالايي برخوردارند. بيشتر عاطفياند و در مقايسه با افراد ناسازگار، كمتر دچار مشكلات روانشناختي ميشوند.
رضايت زناشويي به عنوان يكي از مهمترين مؤلفه هاي ثبات عاطفي زوجين به حساب ميآيد
بلوغ عاطفي را مي توان به توانايي كنترل خود در مقابل ناكامي ها، احساس مسئوليت در قبال تصميمات و اعمال شخصي و سطح مطلوبي از آگاهي نسبت به عواطف خود توصيف نمود. مواري (1997) بلوغ عاطفي را به توانايي عشق دادن و عشق گرفتن، توانايي رو به رو شدن با واقعيات زندگي و تجزيه و تحليل جزئيات آن وقايع، توانايي تعبير مثبت داشتن از رويدادها و تجربيات ناگوار زندگي، توانايي يادگيري از شكست ها و تجارب تلخ زندگي، توانايي پذيرش شكست ها و ناكامي ها، توانايي كنترل خشم و رهايي از رفتار هاي تكانشي توصيف كرده است.